آنگاه که مرا نگاه کردی ندانستم که هستی...

روزنامه نگار، خبرنگار، کارشناس بهداشت محیط... و اندکی دیگر

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

تصمیم کبری!

امروز میخوام یه تصمیم مهم بگیرم


دیشب باهاش حرف زدم گفت من پشتت هستم و نگران هیچی نباش... نذار کسی بخواد از کار و زحمتت سواستفاده کنه


گفت من نمردم که تو بخوای ب خاطر کارت اینقد اذیت بشی


گفت برو و حرفاتو درست بزن و اگ دیدی به نتیجه نرسیدی برو خونه


بعدم گفت خودم بیشتر شیفت میدم تا پول حقوق تو هم در بیاد و جبران بشه


امروز اومدم دفتر... راستش رو بگم همه وسایلمو جمع کردم!


کشو میز رو تمیز کردم و خالی..وسایلمو جمع و جور کردم...میخوام خیلی محکم برم حرفمو بزنم و در صورت عدم موافقت از کار بیکار بشم!!!


تو زمونه ای که پیدا کردن کار سخته اما گاهی لازمه از این پیله ای که دور خودم پیچیدم بیرون بیام...شاید دنیای بهتری پیش روم باشه


خیلی وقتا سکون و موندن بیش از حد یکجا دلزدگی میاره...


به قول یکی از همکارا خبرنگار جماعت روی زمین نمیمونه و هرجا بره براش کار هس


ولی من میخوام کلا از این حرفه برم...


با همه هیجانها و روزهای خوب و بدی که داشته اما دیگه حس و حال ادامه راه نیست...


وقتی قراره کار و زحمت ادم نادیده گرفته بشه رفتن بهتر از مونده...

موافقین ۰ مخالفین ۰

نگرانی های یک همسر

امروز پدر آقای همسر عمل قلب باز داره

و من خیلی نگرانم...عمل سنگینی هست اما خداروشکر تا به حال همه کسایی که این عمل رو داشتن و دیدم حالشون خوب شده هر چند یه دوره یکی دو ماهه باید مراعات کنند و تحت نظر باشن...

اما نگران رسول هستم...

دیشب یه پست گذاشته بود که خوشبختی یعنی قلب پدرت بتپد...

قبلش که باهاش حرف میزدم احساس کردم که چقد قویه... حتی با شوخی و اینا صحبت کردیم و حالش خوب به نظر اومد هر چند ته ته صداش غصه دار بود...

اما اینو که گذاشته بود و من دیدمش انگاری که یهو چشمه اشکم فوران کرده باشه همچین زدم زیر گریه که بیا و ببین.

نمیدونم چون خیلی دوسش دارم اینطوریه یا چیز دیگه اس...

در کل ادم احساساتی نبودم...اما بعد ازدواج خیلی راحت گریه می کنم...قبل از اون شاید چند سال یکبار گریه ام میگرفت اونم برای چیزای خاص!

الان اما هر بار که میخوام ازش جدا بشم یا وقتی می بینم ناراحته یا حتی وقتی یکم فقط یه کم! کمتر حالمو بپرسه گریه می کنم اونقد گریه می کنم که چشمام سرخ میشه!

خب اصولا اینجوری گریه کردن هم خوب نیست اما تازگیا فیلم هندی هم که ببینم گریم میگیره!

پیش خودم میگم شاید عشق قلب ادم رو رقیق میکنه...و اشک ادم رو راحت تر میچکونه!

به هر حال از خدا می خوام که بابا حالش زود خوب بشه و رسول هم هیچوقت ناراحت نباشه...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از تو تا خواب من چند قدم است؟

به نام خداوند بخشنده مهربان


یادم باشد از تو بپرسم

چطور می توانی این همه راه بیایی هر شب

تا خواب من

مگر خودت زندگی نداری

که تا چشمهایم را می بندم حاضر می شوی

...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰